دروس و سخنرانی ها
توحید صدوق
دوشنبه ۲۳ بهمن ۱۳۹۱
تهیه و تنظیم : قدرت الله رمضانی

باب 2 (التوحيد و نفي التشبيه‏)، حدیث دوم:

بحث به اینجا رسید که حضرت امام علی بن موسی الرضا† فرمود:

خَلْقُ اللَّهِ الْخَلْقَ حِجَابٌ بَيْنَهُ‏ وَ بَيْنَهُم، وَ مُبَايَنَتُهُ إِيَّاهُمْ مُفَارَقَتُهُ إِنِّيَّتَهُم‏‏‏، وَ ابْتِدَاؤُهُ إِيَّاهُمْ دَلِيلُهُمْ عَلَى أَنْ لَا ابْتِدَاءَ لَهُ لِعَجْزِ كُلِّ مُبْتَدَأٍ عَنِ ابْتِدَاءِ غَيْرِه‏ (التوحيد، ص: 35 - 36) ؛
آفرينش مخلوقات توسّط خداوند، حجابى است بين او و آنها، جدائى او از بندگانش (مكانى و عزلی نيست بلكه) به تفاوت وجودى اوست با نحوه وجود آنها! آغاز كردن خلقتِ آنان، دليل بى‏آغازى اوست چراكه هر آنچه اول دارد (مخلوق) از ايجاد ديگران عاجز است.
خَلْقُ اللَّهِ الْخَلْقَ حِجَابٌ بَيْنَهُ‏ وَ بَيْنَهُم؛

گرچه این جمله و جمله بعدی، در جلسه پیشین تا حدی توضیح داده شد، اما مطالبی باقی مانده است که نیاز به طرح دارد.

بین خداوند متعال و خلق حجابی نیست. چون فاصله‌ و حجابی اگر فرض بشود، او هم جزء خلق است، اگر بین او و حضرت حق باز حجابی باشد تسلسل لازم آید.

بنابر این، با توجه به اینکه چیزی محجوب از خداوند متعال نیست، حجابی بین خدا و خلق وجود ندارد. لذا اصل مخلوق بودن کائنات، خود حجاب است. یعنی خالق و مخلوق دو حقیقت متباین‌اند، خالق حقیقتی است غنی بالذات و مخلوق حقیقتی است فقیر بالذات، این دو، سنخ هم نیستند. خود این تباین حقیقی، حجاب خدا و خلق است. چیز دیگری در کار نیست که فاصله باشد بین خدا و خلق.

در همین خصوص، روایات دیگری هم هست که معنای مذکور را روشن‌تر می‌سازد، چند مورد از باب نمونه عرض می‌شود:

مورد اول:

وَ لَا يَحْجُبُهُ الْحِجَابُ فَالْحِجَابُ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ لِامْتِنَاعِهِ مِمَّا يُمْكِنُ فِي ذَوَاتِهِمْ وَ لِإِمْكَانِ ذَوَاتِهِمْ مِمَّا يَمْتَنِعُ مِنْهُ ذَاتُهُ، وَ لِافْتِرَاقِ الصَّانِعِ وَ الْمَصْنُوعِ وَ الرَّبِّ وَ الْمَرْبُوبِ وَ الْحَادِّ وَ الْمَحْدُود (التوحيد، ص: 56) ؛

با توجه به اینکه بین خدا و خلق حجابی در کار نیست، پس حجاب بین خدا و خلق این است که آنچه در ذوات ممکنات و کائنات ممکن است در خدا ممتنع است.

بنابر این، نفس اینکه خدا صانع است و خلق مصنوع، حجاب است. و نفس اینکه ذات مقدس حق، حدزننده و خلق، حدخورده است، حجاب است.

بنابر این، باید توجه داشت که: این یک اصل بسیار مهم است در مسئله توحید که آنچه در بارة خلق ممکن است، در بارة خدا ممتنع است.

مورد دوم:

احْتَجَبَ بِغَيْرِ حِجَابٍ مَحْجُوبٍ وَ اسْتَتَرَ بِغَيْرِ سِتْرٍ مَسْتُور (التوحيد، ص: 98) ؛

احتجب عن الخلق، ولی نه اینکه حجابی در کار باشد که آن حجاب حاجب شده باشد، خیر، بلکه نفس خالق و مخلوق بودن حجاب است.

مورد سوم:

لَيْسَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ حِجَابٌ غَيْرُ خَلْقِهِ احْتَجَبَ بِغَيْرِ حِجَابٍ مَحْجُوبٍ وَ اسْتَتَرَ بِغَيْرِ سِتْرٍ مَسْتُور (التوحيد، ص: 179) ؛

یعنی نفس مخلوق بودنِ کائنات حجاب است.

مورد چهارم:

عَنِ الْحَارِثِ الْأَعْوَرِ عَنْ عَلِيِّ بْنِ أَبِي طَالِبٍ† أَنَّهُ دَخَلَ السُّوقَ فَإِذَا هُوَ بِرَجُلٍ مُوَلِّيهِ ظَهْرَهُ يَقُولُ لَا وَ الَّذِي احْتَجَبَ بِالسَّبْعِ فَضَرَبَ عَلِيٌّ† ظَهْرَهُ ثُمَّ قَالَ مَنِ الَّذِي احْتَجَبَ بِالسَّبْعِ قَالَ اللَّهُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ أَخْطَأْتَ ثَكِلَتْكَ أُمُّكَ إِنَّ اللَّهَ عَزَّ وَ جَلَّ لَيْسَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ حِجَابٌ لِأَنَّهُ مَعَهُمْ أَيْنَمَا كَانُوا قَالَ مَا كَفَّارَةُ مَا قُلْتُ يَا أَمِيرَ الْمُؤْمِنِينَ قَالَ أَنْ تَعْلَمَ أَنَّ اللَّهَ مَعَكَ حَيْثُ كُنْتَ قَالَ أُطْعِمُ الْمَسَاكِينَ قَالَ لَا إِنَّمَا حَلَفْتَ بِغَيْرِ رَبِّك‏ (التوحيد، ص: 184) ؛

حضرت امیرالمؤمنین امام علی † داخل بازار شدند و کسی را مشاهده کردند که به این نحو قسم می‌خورد: قسم به کسی که محجوب به سَبْع است! یعنی حُجُب سبعه‌ای در کار است. حضرت دست زدند به پشتش، و فرمودند کیست که محجوب به سبع است؟ گفت: خداست. امام† فرمودند: خطا کردی، بین خدا و خلق حجابی نیست. چون خدا با همه کائنات است. گفت: پس کفاره‌ای لازم است؟ امام † فرمودند: کفاره‌اش این است که بدانی خدا همه‌جا با توست. گفت: چیزی به فقرا بدهم تا جبران قسم ناروا باشد؟ امام † فرمودند: نه، چون آنچه بدان قسم خوردی خدا نبوده.

مورد پنجم:

قَالَ الرَّجُلُ: فَمَا الدَّلِيلُ عَلَيْهِ: قَالَ أَبُو الْحَسَنِ†: إِنِّي لَمَّا نَظَرْتُ إِلَى جَسَدِي فَلَمْ يُمْكِنِّي فِيهِ زِيَادَةٌ وَ لَا نُقْصَانٌ فِي الْعَرْضِ وَ الطُّولِ وَ دَفْعِ الْمَكَارِهِ عَنْهُ وَ جَرِّ الْمَنْفَعَةِ إِلَيْهِ عَلِمْتُ أَنَّ لِهَذَا الْبُنْيَانِ بَانِياً فَأَقْرَرْتُ بِهِ مَعَ مَا أَرَى مِنْ دَوَرَانِ الْفَلَكِ بِقُدْرَتِهِ وَ إِنْشَاءِ السَّحَابِ وَ تَصْرِيفِ الرِّيَاحِ وَ مَجْرَى الشَّمْسِ وَ الْقَمَرِ وَ النُّجُومِ وَ غَيْرِ ذَلِكَ مِنَ الْآيَاتِ الْعَجِيبَاتِ الْمُتْقَنَاتِ عَلِمْتُ أَنَّ لِهَذَا مُقَدِّراً وَ مُنْشِئاً.

قَالَ الرَّجُلُ: فَلِمَ احْتَجَبَ؟ فَقَالَ أَبُو الْحَسَنِ†: إِنَّ الِاحْتِجَابَ عَنِ الْخَلْقِ لِكَثْرَةِ ذُنُوبِهِمْ فَأَمَّا هُوَ فَلَا يَخْفَى عَلَيْهِ خَافِيَةٌ فِي آنَاءِ اللَّيْلِ وَ النَّهَارِ. قَالَ: فَلِمَ لَا تُدْرِكُهُ حَاسَّةُ الْبَصَرِ قَالَ لِلْفَرْقِ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ الَّذِينَ تُدْرِكُهُمْ حَاسَّةُ الْأَبْصَارِ مِنْهُمْ وَ مِنْ غَيْرِهِم ‏(التوحيد، ص: 251 – 252) ؛

زندیق به امام علی‌بن موسی† عرض کرد: پس چرا مجبوب شده است؟

امام † فرمود: گناهان مردم سبب شده که متوجه نمی‌شوند. و الاّ اگر پاک باشند روشن‌تر از همه اوست.

زندیق گفت: پس چرا با چشم دیده نمی‌شود؟ امام † فرمود: بخاطر عدم سنخیت بین او و خلق.

بنابر این، بین او و خلق حجابی – غیر خود خلق – نیست، پس اگر بندگان بخواهند در بارة خدا هیچ ریب و شکی نداشته باشند و همیشه در حالت ارزنده‌ای باشند، باید بکوشند هرچه بیشتر در حالت پاکیزگی به سر برند تا این حالت ارزنده برایشان بیشتر رخ ‌دهد. آلودگی‌های ذنوب است که مانع می‌شود.

مورد ششم:

حَجَبَ بَعْضَهَا عَنْ بَعْضٍ لِيُعْلَمَ أَنْ لَا حِجَابَ بَيْنَهُ وَ بَيْنَ خَلْقِهِ غَيْرُ خَلْقِه‏ ‏(التوحيد، ص:309) ؛

بعضی از مخلوقات از بعضی دیگر محجوب کرده تا بفهماند که بین او و بین کائنات حجابی – غیر خود کائنات - در کار نیست.

پس خلاصه این شد که بین خدا و خلق حجابی – غیر خود خلق – نیست. و اینکه تعبیر به حجاب شده برای این است هرچه بیشتر، تباین بین خلق و خالق را برساند.

عبارت بعدی هم مؤید این معناست:

وَ مُبَايَنَتُهُ إِيَّاهُمْ مُفَارَقَتُهُ إِنِّيَّتَهُم‏‏‏؛

این عبارت هم نظایر فراوان دارد که از بیان آنها صرف نظر می‌کنیم.

وَ ابْتِدَاؤُهُ إِيَّاهُمْ دَلِيلُهُمْ عَلَى أَنْ لَا ابْتِدَاءَ لَهُ لِعَجْزِ كُلِّ مُبْتَدَأٍ عَنِ ابْتِدَاءِ غَيْرِه؛

ذات مقدس حضرت حق، خلق را ابتدا کرده، یعنی لم یکن الخلق، فکان بایجاد الله. پس خدا ابتدا کرده کائنات را، اینکه خدا ابتدا کرده کائنات را دلیل است بر اینکه برای خودش ابتدا نیست.

به عبارت دیگر، ابتدا کرده یعنی ایجاد کرده، از این مطلب پی می‌بریم به اینکه خودش ازلی است. دلیل این مدعا این است که:

اگر چیزی ابتدا داشته باشد نمی‌تواند غیر خود را ایجاد کند و ابتدا نماید. دلیل این مدعا (که ابتدا داشتن، سبب عجز از ایجادِ غیر است) این است که:

اگر چیزی ابتدا داشت یعنی نبوده و درست شده، یعنی حقیقتی است ممکن و نیازمند، و چیزی که حقیقتش عین نیاز است، هیچ چیز از او ساخته نیست، مگر اینکه به او چیزی داده شود. چون او عین نیاز است، و چیزی که خودش عین نیاز است عاجزتر از آن است بخواهد دیگری را ایجاد و ابتدا نماید!

به عبارت دیگر، ابتدا داشتن مساوی است با فقر محض، یعنی از خودش هیچ ندارد، و چنین فقیر محضی، قدرت بر هیچ کاری ندارد. بله، اگر خدا به او قدرت دهد مسئله دیگری است، اما از حیث ذات خودش نمی‌تواند چیزی را ابتدا کند.

بنابر این، اگر خدا ابتدا داشته باشد، ذاتی خواهد بود محتاج، و اگر محتاج شد نمی‌توان کائنات را ابتدا کند. با اینکه می‌بینیم کائنات را ابتدا و ایجاد کرده است، پس ذات مقدس او ازلی است.

اللهم صل علی محمد و آل محمد

تهيه و تنظيم: قدرت الله رمضاني

توحید صدوق

در صورتی که در مورد این جلسه سوالی دارید “در اینجا " مطرح کنید...

دیدگاه خود را ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز با * علامت گذاری شده اند.