باب 2 (التوحيد و نفي التشبيه)، حدیث دوم:
قاسم بن أيّوب گويد:
حضرت بر منبر رفته، سر به زير انداختند و بدون اينكه صحبتى كنند مدّتى به همان حالت نشستند، سپس حركتى كرده، از جاى برخاستند.
حضرت، حمد و ثناى الهى بجاى آورده، و بر پيامبر اكرم و اهل بيتش درود فرستاده آنگاه فرمودند:
مرحله اوّل در عبادت خدا، شناخت اوست، و پايه و اساس شناخت خداوند منحصر به فرد دانستن اوست، و قوام و اساس توحيد اين است كه صفات (زائد بر ذات) را از ذات خداوند منتفى بدانيم... .
اکثر مباحث مهم توحیدی در این خطبه مطرح است. در یک بررسی که شد احساس شد که اکثر آنچه حضرت امیر در خطبههاشان بیان کردهاند در کلام حضرت رضا آمده است.
از سیاستهای مامون این بود که (بر اساس شیطنت) قصد کرد حضرت رضا را به ولایت عهدی نصب کند اما امام بگونهای عمل کردند که همه شیطنتهای او را بر باد دادند و حقانیت خود را اثبات کردند.
در این جریان این خطبه، عدهای گفتند: ایشان شایستگی این مقام را ندارد. لذا بنا شد ایشان صحبتی بکنند تا توانمندی حضرت روشن شود. قرار بر همین شد و حضرت هم پذیرفتند و بر منبر نشستند و خطبه خواندند.
نخست مقداری مکث کردند و آرام بودند. سکوت ایشان کمی طول کشید بگونهای که عدهای خوشحال شدند که خوب شد، همان شد که میخواستیم، ابهت و سنگینی مجلس حضرت را گرفت! حضرت بعد از سکوتی، خود را تکان دادند تکان دادنی مانند تکاندادن شیر وقتی که میخواهد حرکت کند (حرکت خاص) و ایستاده خطبه خواندند.
جملات این خطبه فنی است و برای عموم و در جلسات عمومی مناسبت ندارد. فقط یک جلمه مناسب برای عموم به نظر میرسد: (بِصُنْعِ اللَّهِ يُسْتَدَلُّ عَلَيْه: یعنی بحث تفکر در آثار صنع خدایتعالی) الباقی نه، باید در مجامع علمی مطرح شود. چون مباحث دقیقی است.
جملات این خطبه در اکثر خطب و بیانات معصومین آمده یعنی از یک تواتر معنوی برخوردار است.
این خطبه از عظمت خاصی برخوردار است. در شرح قاضی سعید قمی آمده است:
یعنی این خطبه را سزاوار است هر شیعی در تعقیبات نماز، هر روز صبح بخواند بخاطر اینکه معارف و حقائق توحیدی بلندی در آن وجود دارد. البته به شرط درک و شناخت این معارف.
حالا جمله اول حضرت:
اول عبادت خدا معرفت خداست. چرا؟ چون عبادت خدا بدون ایمان به خدا نمیشود، پس عبادت خدا متوقف است بر ایمان و اقرار به خدا، و اقرار متوقف است بر معرفت خدا، تا معرفت نباشد ایمان و اقرار معنا ندارد.
از طرفی، عبادت یعنی خضوع و خشوع. وقتی خضوع و خشوع در برابر خدا معنا دارد که معرفت باشد، پس اولِ عبادت، معرفت است.
سؤال:
ممکن است گفته شود: عبادت، آن حال خضوع و خشوع است و معرفت، اصل آگاهی است که غیر از خضوع و خشوع است. بله خضوع و خشوع متوقف بر معرفت است اما نفس معرفت و آگاهی، خضوع و خشوع نیست، پس چطور معرفت، اولِ عبادت شده؟ آیا بهتر نیست بگوییم: معرفت مقدمه عبادت است نه اول عبادت؟ به عبارت دیگر، شناخت غیر از خضوع و خشوع است هرچند بر اساس شناخت، خضوع و خشوع حاصل میشود اما خود شناخت، خضوع و خشوع نیست. اصلا شناخت عبادت نیست.
جواب:
منظور معلوم است، یعنی اگر عبادت را یک مجموع در نظر بگیریم، میبینیم که اول آن شناخت است. در یک مجموعه که عبادت بر آن صدق میکند، قدم اولش معرفت است. بله به دقت عقلی، اولِ عبادت شناخت نیست اما اگر مجموع را در نظر بگیریم (مجموع عبادت) اول قدم آن معرفت است.
یا اینکه بگوییم: چون معرفت مقدمه عبادت است که اگر نباشد عبادت محقق نمیشود، از این باب، اولِ عبادت گفته شده.
در شرح قاضی سعید قمی آمده است:
ثمّ قال: أوّل عبادة اللّه معرفته:
إذ العبادة متوقفة على الإيمان به سبحانه و الإيمان إنّما يتفرّع على معرفته عزّ شأنه إذ الإيمان هو الإقرار بوجوده و هو بعد العلم بالوجود لأن التّصور متقدّم على التّصديق.
و أوّل العبادة، يمكن أن يكون من جملة العبادة بمعنى كونه أوّل أفرادها، و عليه ورد: «أفضل العبادة معرفة اللّه» و يمكن أن يكون بمعنى ما يتوقّف هي عليه و يتقدّم هو عليها فلا يكون من العبادة (شرح توحيد الصدوق، ج1، ص: 114 - 115).
اما جمله دوم
شناخت اساسی شناخت به یکتایی و توحید است. توحید هم مشخص است. یعنی شبیه برایش نیست، شریکی و نظیری برایش نیست. اگر چنانچه شبیه و شریک داشته باشد یعنی چیزی مانند او در حقیقت باشد، او هم خدا خواهد بود.
اللهم صل علی محمد و آل محمد
تهيه و تنظيم: قدرت الله رمضاني
در صورتی که در مورد این جلسه سوالی دارید “در اینجا " مطرح کنید...
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز با * علامت گذاری شده اند.