دروس و سخنرانی ها

بسم الله الرحمن الرحيم

حدیث هفتم

عن أبی عبدالله(ع) قال: اسم الله غیر الله و کل شیء وقع علیه اسم شیء فهو مخلوق ما خلا الله فأما ما عبَّرت الألسن عنه أو عملت الأبدی فیه فهو مخلوق والله غایة من غایاة والمغیّ غیر الغایة والغایة موصوفة و کل موصوف مصنوع وصانع الأشیاء غیر موصوف بحدّ مسمّی، لم یتکوَّن فتعرف کینونته بصنع غیره ولم یتناه إلی غایة إلاّ کانت غیره لایزل من فهم هذا الحکم أبداً وهو التوحید الخالص فاعتقدوه و صدِّقوه و تفهموه بإذن الله عزوجل و من زعم أنه یعرف الله بحجاب أو بصورة أو بمثال فهو مشرک لأنَّ الحجاب والمثال والصورة غیره... . 1

ترجمه حدیث

حضرت امام جعفر صادق علیه السلام فرموده اند:

نام خداوند متعال غیر اوست و هرچیزی که نام «چیز» بر او اطلاق شود، مخلوق است مگر خداوند متعال؛ و اما آنچه زبانها در مورد خداوند تعبیر می کنند یا دستها انجام می دهند (می نویسند)، مخلوق است؛ و «الله» غایت کسی است که او را غایت قرار داده است، مغییّ غیر از غایت است و غایت وصف شده است و هر وصف شده ای مخلوق است و سازنده اشیاء به حد و اندازه معینی وصف نمی شود. ساخته شده نیست تا اینکه چگونگی وجودش به این شناخته شود که مصنوع غیر است. و خلق به هیچ غایتی نمی رسند، مگر اینکه آن غایت غیر خداوند است. کسی که این مطلب را بفهمد هیچگاه ذلیل نمی شود که این، همان توحید خالص است؛ پس با اذن پروردگار آن را تصدیق کنید و بفهمید و کسی که می پندارد خداوند را به واسطه حجاب یا صورت یا مثالی شناخته است، مشرک است؛ چون حجاب و صورت و مثال غیر از خداوند متعال هستند... .

توضیح روایت

در این حدیث شریف مطالبی بیان شده است که محور این مطالب این است که: ذات مقدس حضرت حق به هیچ چیزی شبیه نیست؛ لذا خداوند با سایر اشیاء فقط در لفظ شیء مشترک اند چون اشیاء دیگر همه مخلوق اند ولی خداوند متعال غیر مخلوق است؛ لذا خداوند متعال چیزی است نه مانند اشیاء دیگر که در روایات هم آمده است که خداوند متعال «شیء لا کالأشیاء».

نکات متن

اسم الله غیر الله:

نام خداوند متعال مانند الله، حی، قیوم، عالِم، قادر و سایر اسماء، غیر از ذات خداوند هستند. معلوم است که مثلاً لفظ «الله» (الف و لام و هاء) نمی تواند خدا و مبدأ هستی باشد.

و کل شیء وقع علیه اسم شیء فهو مخلوق ما خلا الله:

روشن است که در روایات وقتی گفته می شود مخلوق؛ یعنی نبوده سپس ایجاد شده است. هر عاقلی که با روایات در ارتباط باشد و قبل از توجه به این بیانات ذهنش آغشته به مطالب دیگر نشده باشد، وقتی کلمه مخلوق را می شنود، می فهمد که یعنی این شیء ساخته شده است و به عبارتی مسبوق به عدم حقیقی است.

از این عبارت شریفه استفاده می شود که غیر از ذات مقدس حضرت حق همه چیز مسبوق به عدم حقیقی است؛ یعنی نبوده اند سپس ایجاد شده اند و مانند این عبارت ده ها بلکه صدها عبارت در روایات موجود است.

بنابراین، هرچیزی که اسم «شیء» بر آن اطلاق شود، حتی مانند ائمه(ع) و انوار ایشان، همگی مخلوق و حادث اند. به جز خداوند متعال. بنابراین، هیچ چیز جز ذات مقدس حضرت حق قدیم نیست.

این مطلب در واقع اعلامی است مقابل افکار مشاهیر بشر که عالَم را قدیم و ازلی می دانند. غیر از حوادث یومیه که به سختی ربط حادث به قدیم را ثابت می کنند، همه چیز مانند مواد این عالَم و عقول و نفوس را قدیم می دانند. این حدیث در مقابل این افکار بشری همه چیز جز ذات مقدس حضرت حق را مخلوق و حادث می داند.

والله غایة من غایاة:

این عبارت در شروح به چند وجه معنا شده است که ما به دو وجه اشاره می کنیم:

1ـ این وجه در کتاب نورالبراهین که شرحی است بر کتاب توحید صدوق، آمده است:

لعل المعنی أن لفظ «الله» تعالی غایة من توصل إلی معرفة الذات یعنی لایمکنه الوصول إلاّ إلی معرفة هذا اللفظ والعلامة والمغیی غیر الغایة.

بیان مطلب:

لفظ «الله» غایت کسی است که می خواهد به سمت خداوند سیر کند و به ذات خداوند معرفت پیدا کند و به عبارتی خداوند را غایت خود قرار داده است؛ یعنی این شخصی که می خواهد به معرفت ذات خداوند نائل شود به این هدف خود نمی رسد بلکه فقط به معرفت لفظ «الله» می رسد؛ چون این شخص حادث و ساخته شده است البته باید توجه داشت که مغیی یعنی ذات مقدس خداوند غیر از لفظ «الله» است؛ چون آنچه که غایت این شخص که لفظ الله باشد موصوف است و هر موصوفی مصنوع است ولی ذات مقدس حضرت حق توصیف نمی شود.

در نتیجه آنچه که غایت این شخص است موصوف و مصنوع است اما ذات مقدس حضرت حق غیر موصوف و غیر مصنوع است. این سخن در مقابل سخن کسانی است که می گویند: لفظ «الله» یعنی همین الف و لام و هاء فانی و متحد در ذات خداوند است در نتیجه یکی هستند.

اشکال به این وجه:

این وجه بعید به نظر می رسد؛ چون با نظر ابتدائی و غیر ابتدائی به حدیث این مطلب بر نمی آید که لفظ «الله» غایت کسی باشد که به سوی خدا سیر می کند و معمولاً کسانی که سیر إلی الله دارند اینگونه نیست که لفظ الله را غایت خود قرار بدهند.

2ـ این وجه را مرحوم سید هاشم حسینی طهرانی صاحب کتاب توصیح المراد و تعلیقه بر توحید صدوق فرموده اند:

ایشان با اینکه گاهی اشتباهاتی در نوشته هایشان به نظر می رسد اما در مسائل و مطالب علمی بسیار مستدل و دقیق و با رعایت نکات فنی علمی وارد شده است.

این وجه دوم، در پاورقی حدیث شانزدهم از باب دوم کتاب توحید صدوق که شبیه به همین روایت است، آمده است.

بیان مطلب:

وقتی سالکی سیر می کند و می خواهد در این سیر خود به معرفت خداوند متعال برسد، باید چیزی را در نظر بگیرد که به دنبال آن حرکت کند؛ یعنی ذهنیتی را در مورد خداوند متعال در نظر می‌گیرد و به سوی او حرکت می‌کند؛ بنابراین، اینگونه نیست که سالک هیچ چیزی در ذهن خود در نظر نگیرد و در جهت معرفت حضرت حق هم سلوک کند!

اینکه سالک إلی الله غایتش «الله» است؛ یعنی در ذهنش معنایی را در نظر می گیرد و در جهت شناخت او در حرکت خواهد بد.

اما حقیقت امر این است که سالک به معرفت ذات حضرت حق نمی رسد، در نتیجه مغیی که همان معنای مورد نظر سالک است غیر از غایت حقیقی که ذات خداوند متعال است، خواهد بود؛ چون غایتی که در ذهنش در نظر گرفته است موصوف است و هر موصوفی، مصنوع است اما خداوند متعال موصوف و مصنوع نیست.

در نتیجه منظور از غایت اول در عبارت و مغیی همان معنای مورد نظر سالک است و منظور از غایت دوم ذات مقدس حضرت حق است.

وصانع الأشیاء غیر موصوف بحدّ مسمّی:

مرحوم قاضی سعید قمی که شرحی بر کتاب توحید صدوق دارند، در موارد مختلف نسبت به اینگونه روایات دقتهای منحصر بفردی دارند که اکثرش تا آنجا که بنده می فهمم، دقتهای خوب و درست و متقنی است البته گاهی ایشان «کرّ علی ما فرّ» می کنند؛ یعنی گاهی گرفتار مخالفت با همان مبنایی که قبلاً تثبیت کرده اند می شوند، اما به طور مجموع شرح بسیار دقیقی دارند، و تا آنجا که من دیده ام، ادقّ شروح همین شرح ایشان است، ایشان در مورد این عبارت مذکور نکته ای دارند و آنهم مربوط به کلمه «مسمّی» است.

سؤالی که مطرح است این است که: چرا در روایت بعد از کلمه «حدّ»، کمله مسمّی آمده است؟ و مراد از این کلمه مسمّی چیست؟ چون اگر این کلمه هم نمی آمد معنا درست بود. اگر کلمه مسمی نباشد معنا این می شود که: سازنده اشیاء به حدّ و اندازه توصیف نمی شود. پس این کلمه مسمّی چه معنایی را می خواهد برساند؟

جواب این است که: کلمه «مسمّی» مرتبط با شخص سالک است؛ یعنی سالک در ابتدای سیرش، حدی را در نظر گرفته است که ذات مقدس حضرت حق به این حد توصیف نمی شود. پس منظور از حدٍّ مسمّی؛ یعنی حدی که سالک در نظر گرفته است. در نتیجه معنای عبارت این می شود که:

سازنده اشیاء به حدی که در ذهن سالک آمده است، موصوف نمی شود.

لم یتکوَّن فتعرف کینونته بصنع غیره:

استدلال قوی، قطعی و همگانی عقلا این را اثبات می کند که ذات مقدس حضرت حق ساخته شده و مسبوق به عدم نیست. این مسأله یکی از بیّنات مباحث توحیدی است که به ادلّه عقلیه قطعیه اثبات می شود؛ پس خداوند متعال ساخته شده نیست تا در تعریف او گفته شود که او مصنوع صانعی است.

ولم یتناه إلی غایة إلاّ کانت غیره:

سالک إلی الله به غایت و نهایتی نمی رسد مگر اینکه آن غایت غیر از خداوند متعال است؛ یعنی سالک به ذات مقدس حضرت حق نمی تواند برسد.

به عبارتی مخلوقات در مورد معرفت ذات مقدس حضرت حق به هیچ غایت و نهایتی نمی رسند مگر اینکه آن غایت غیر خداوند متعال است؛ یعنی هرچه به ذهن خلق می آید و تصور و توهّم می کند و می‌پندارد که خداوند متعال است آن تصور و توهم غیر خداوند است؛ چون این توهم و تصور، مصنوع و مخلوق است همان طورکه امیرالمؤمنین(ع) فرمودند: كلما ميزتموه بأوهامكم في أدق معانيه مخلوق مصنوع مثلكم مردود إليكم ‏ .

لایزل من فهم هذا الحکم أبداً:

گاهی ائمه معصومین(ع) نه از باب تزکیه نفس بلکه از این جهت که ما بفهمیم و جای دیگر نرویم، از بیان و مطلب خود تعریف می کنند؛ مثلاً امیرالمؤمنین(ع) در حکمت 82 نهج البلاغه قبل از بیان مطلبشان بگونه ای به اهمیت مطلب تذکر می دهند که در هیچ جای نهج البلاغه اینگونه تذکر نداده اند:

أُوصِيكُمْ بِخَمْسٍ لَوْ ضَرَبْتُمْ إِلَيْهَا آبَاطَ الْإِبِلِ لَكَانَتْ لِذَلِكَ أَهْلًا لايَرْجُوَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِلَّا رَبَّهُ وَلايَخَافَنَّ إِلَّا ذَنْبَهُ وَ لايَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ مِنْكُمْ إِذَا سُئِلَ عَمَّا لايَعْلَمُ أَنْ يَقُولَ لاأَعْلَمُ وَ لايَسْتَحِيَنَّ أَحَدٌ إِذَا لَمْ يَعْلَمِ الشَّيْءَ أَنْ يَتَعَلَّمَهُ وَعَلَيْكُمْ بِالصَّبْرِ فَإِنَّ الصَّبْرَ مِنَ الْإِيمَانِ كَالرَّأْسِ مِنَ الْجَسَدِ وَلا خَيْرَ فِى جَسَدٍ لا رَأْسَ مَعَهُ وَلا فِى إِيمَانٍ لا صَبْرَ مَعَهُ.

به پنج چیز شما را توصیه می کنم که اگر برای بدست آوردن آن رنج و ناراحتی سفر را تحمل کرده و با شتران تندرو بتازید، شایسته است:

1ـ هیچ کدام از شما به غیر پروردگارش امید نداشته باشد؛

2ـ و جز از گناه خود نهراسد؛

3ـ و زمانی که در مورد چیزی که نمی داند از او بپرسند از گفتن «نمی دانم» حیا نکند؛

4ـ و از یادگیری چیزی که نمی داند خجالت نکشد؛

5ـ بر شما باد صبر همانا صبر نسبت به ایمان مانند سر نسبت به بدن است.

پس همان طورکه در بدنی که سر ندارد خیری نیست در ایمانی هم که صبر با او نیست، خیری نیست.

در حدیث شریف مورد بحث ما نیز امام(ع) برای بیان اهمیت مطلب می فرمایند:

اگر کسی مطلبی را که بیان کردیم بفهمد در مباحث علمی و در برخورد با باطلان، ذلیل نمی شود. و این مطلب توحید خالص است...

بنابر این منظور از ذلت در عبارت روایت ذلت علمی و گمراهی است.

خلاصه بحث

1ـ غیر از ذات مقدس حضرت حق همه چیز مسبوق به عدم حقیقی است؛ یعنی نبوده اند سپس ایجاد شده اند. بنابراین، هرچیزی که اسم «شیء» بر آن اطلاق شود، حتی مانند ائمه(ع) و انوار ایشان، همگی مخلوق و حادث اند. به جز خداوند متعال. بنابراین، هیچ چیز جز ذات مقدس حضرت حق قدیم نیست.

2ـ در مورد معنای عبارت «والله غایة من غایاه» چند وجه ذکر شده است که به دو وجه اشاره می‌کنیم:

وجه اول: لفظ «الله» غایت کسی است که می خواهد به سمت خداوند سیر کند و به ذات خداوند معرفت پیدا کند و به عبارتی خداوند را غایت خود قرار داده است؛ یعنی این شخصی که می خواهد به معرفت ذات خداوند نائل شود به این هدف خود نمی رسد بلکه فقط به معرفت لفظ «الله» می رسد.

وجه دوم: وقتی سالکی سیر می کند و می خواهد در این سیر خود به معرفت خداوند متعال برسد، باید چیزی را در نظر بگیرد که به دنبال آن حرکت کند؛ یعنی ذهنیتی را در مورد خداوند متعال در نظر می‌گیرد و به سوی او حرکت می‌کند؛ بنابراین، اینگونه نیست که سالک هیچ چیزی در ذهن خود در نظر نگیرد و در جهت معرفت حضرت حق هم سلوک کند!

اما حقیقت امر این است که سالک به معرفت ذات حضرت حق نمی رسد، در نتیجه مغیی که همان معنای مورد نظر سالک است غیر از غایت حقیقی که ذات خداوند متعال است، خواهد بود؛ چون غایتی که در ذهنش در نظر گرفته است موصوف است و هر موصوفی، مصنوع است اما خداوند متعال موصوف و مصنوع نیست.

در نتیجه منظور از غایت اول در عبارت و مغیی همان معنای مورد نظر سالک است و منظور از غایت دوم ذات مقدس حضرت حق است.

  •  . شیخ صدوق، التوحید، تحقیق سید هاشم حسینی طهرانی، ص 136، حدیث7
  • کافی، ج2، ص93، نشر دار الکتب الاسلامیه، تهران، بیتا

توحید صدوق

در صورتی که در مورد این جلسه سوالی دارید “در اینجا " مطرح کنید...

دیدگاه خود را ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز با * علامت گذاری شده اند.