باب 2 (التوحيد و نفي التشبيه)، حدیث دوم:
بحث به اینجا رسید که حضرت امام علی بن موسی الرضا فرمود:
هرچیزی که حقیقت او و نفس او برای انسان معروف و معقول و متصور شود مصنوع است. معروف بودن چیزی یعنی در احاطه علمی انسان قرار گرفتن آن، به گونهای که معقول و متصور و متوهم انسان باشد.
پس خداوند که مصنوع نیست، معروف بنفسه - به این معنا - نیست. چون اگر چنین شد محدود میشود؛ و هرآنچه محدود شد نیاز به علتی دارد که به او حد زده است. خود محدودیت دلیل روشن عقلی است بر مصنوعیت شئ محدود.
اگر گفته شود: این حد ذاتی اوست، میگوییم: اگر حد ذاتی شد باید تقسیمپذیر نباشد، در حالی که هر محدودی (لا اقل تصورا) قابل تقسیم است، پس حد ذاتی نیست، ذاتی که نبود پس به او داده شده، پس علت دارد و این یعنی مخلوق و مصنوع بودن.
به عبارت دیگر، هرچه محدود است معلول است، چون حد ذاتی او نیست، چراکه اگر حد ذاتی او باشد، قابل تقسیم نمیتواند باشد، ذاتی شئ تغییر نمیکند، در حالی که هرچه محدود است قابل تقسیم است لا اقل تصورا، پس حد ذاتی او نیست، یعنی حد به او داده شده، پس محتاج و نیازمند و مصنوع میشود. و اینها با ذات حضرت حق سازگار نیست.
البته برخی این مسئله را گفتهاند که:
میشود خداوند متعال - بنفسه - شناخته شود، یعنی ما میتوانیم خودِ خدا را بشناسیم! از بیانات روائی هم خواستهاند استفاده کنند. از قبیل: «وصال خدا» (إِلَهِي اطْلُبْنِي بِرَحْمَتِكَ حَتَّى أَصِلَ إِلَيْكَ، إقبال الأعمال ج1، ص: 350 ؛ مِنْكَ أَطْلُبُ الْوُصُولَ إِلَيْك، بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج95، ص: 226 ، از ادعیة روز عرفه) ؛ «لقاء خدا» (وَ لَا تُخْزِنِي يَوْمَ تَبْعَثُنِي لِلِقَائِك، صحيفة سجاديه، دعای روز عرفه )، «مشاهدة خدا» (وَ اجْتَبَيْتَهُ لِمُشَاهَدَتِكَ ، زاد المعاد - مفتاح الجنان، ص: 412 ، المناجاة التّاسعة: مناجاة المحبّين)، و عباراتی از این قبیل.
و لذا این عده قائلاند که این چنین شناختی برای کملین ممکن است، البته نه آن شناختی که عرفا گفتهاند (به معنای وحدت و اتحاد با خدا که مرز مخلوق و خالق بههم میریزد و فناء در ذات پیش میدهد). و این چیزی است که به فشار تعقل حاصل نمیشود، بلکه به تضرّع و از طرف خدا - بتعریفٍ من الله - است. و گفتهاند: معروف بنفسه وقتی مصنوع است که معقول و متصور شود و در احاطه علمی انسان قرار گیرد، اگر چنین باشد مصنوع است. ولی معرفت مورد نظر که چنین نیست، بلکه طوری وراء این حرفهاست که از آن راه میشود بنفسه خدا را شناخت.
در بیانات علامه مجلسی هم به این نکته اشاره شده است، در ذیل جملة معروف دعای صباح (یا من دلّ علی ذاته بذاته) مینگارد:
يعني يا من كان نور ذاته دليلا موصلا للطالبين إلى ذاته المتعالية (من مدارك الأفهام و مسالك الأوهام)، و هذا مشهد عظيم مخصوص بالكاملين و أما الناقصون فيستدلون من الأثر على المؤثر و الفرق بين الفريقين كالفرق بين من رأى الشمس بنور الشمس و بين من استدل على وجود الشمس بظهور أشعتها (بحار الأنوار (ط - بيروت)، ج91، ص: 249).
مرحوم قاضی سعید قمی نیز چنین مطلبی دارند، در ذیل جملههای بعدی (بالعقول یعتقد معرفته) آمده است:
نعم، طريق آخر للخلّص من المحمديّين خصّهم اللّه بذلك من بين سائر الأمم تفضّلا منه لنبيّه و لمن أبصر بنور ذلك و هو طور وراء هذه الأطوار، رزقنا اللّه و إيّاكم مشاهدة نور الأنوار (شرح توحيد صدوق، ج1، ص: 128).
بعضی دیگر هم چنین عباراتی دارند. این مطلب را ما در جای خود نقد و بررسی نمودهایم و فعلا وارد آن نمیشویم؛ منتها در اینجا همین قدر متذکر میشویم که:
اگر این را قبول داشتیم که هیچ، اما اگر این نظریه را قبول نداشتیم، تمام عبارات روائی (مانند آنچه بیان شد) توجیه میشود. به عنوان نمونه، عبارت (یا من دلّ علی ذاته بذاته)، چنین معنا میشود که: تمام وسائل شناختِ خدا از ناحیة خودِ خداست؛ نه اینکه عرفان ذات حق مطرح باشد.
در همین پاورقی (تعلیقه سید هاشم حسینی تهرانی بر توحید صدوق، ص 37) هم آوردهاند:
ای کلّ ما عُرِف بذاته و تُصُوِّر ماهیتُه فهو مصنوع و هذا لاینافی قول امیرالمؤمنین: «یا من دل علی ذاته بذاته»، و لا قول الصادق: «اعرفوا الله بالله»، لانّ معنی ذلک انّه لیس فی الوجود سبب لمعرفة الله تعالی الاّ الله لانّ الکل ینتهی الیه.
حاصل اینکه: همة وسائل شناخت را خودِ خدا تعیین کرده، پس مراد از عبارت: «یا من دلّ علی ذاته بذاته» این است که خدا را بشناسیم به وسائلی که خود او تعیین کرده. یعنی خدا را که به آیات - که خدا خلق کرده - میشناسیم، و به فطرت – که خدا آن را آفریده - میشناسیم.
خلاصة عبارت اول: (كُلُّ مَعْرُوفٍ بِنَفْسِهِ مَصْنُوعٌ) این شد: هر چیزی که خود و ذاتِ او برای انسان معروف شود (به گونهای که محاط علمی انسان قرار گیرد) مصنوع است. دلیلش هم بیان شد.
و هر چیزی که وابسته به غیرش باشد معلول است. یعنی نیازمند و مخلوق است.
به وسیلة مصنوعات، بر خدا استدلال میشود، چنانچه در قرآن کریم آمده است:
آفرینـــش همه تنبیه خداوند دل است دل ندارد که ندارد به خداونــــد اقــرار
کوه و صحرا و بیابان همه در تسبیحاند نه همه مستمعین فهم کنند این اســرار
که تواند که دهد میوة شیـرین از چوب یا که داند که برآرد گل صدبرگ از خاک
در بسیاری از روایات هم ائمة معصومین - در برخورد با عموم - از این شیوه (استدلال به آیات) استفاده کردهاند.
بهترین شیوهای که میشود در برخورد با منکرین خدا بکار برد، همین شیوه (وابستگی موجودات) است. گفته میشود که: به خودت نگاه کن، آیا بخود هستی؟ اگر بخود باشی که میخواهی همیشه جوان، سالم و خوشنود باشی! به هر موجودی هم که نگاه کنی مییابی که همین طور است. هر موجودی بگوید من به پدرم هستم، باز پدرش هم همینطور است و هکذا. هر موجودی را که نگاه کنیم، مییابیم که داد میزند من مصنوع و ساخته شدهام. ساخته شده، داد میزند که صانع میخواهم! نزد عقل واضح است که موجود وابسته، احتیاج به غیر دارد. غیر هم اگر مثل خودش باشد همینطور است. پس باید به یک حقیقت غیر وابستهای برسد!
اللهم صل علی محمد و آل محمد
تهيه و تنظيم: قدرت الله رمضاني
در صورتی که در مورد این جلسه سوالی دارید “در اینجا " مطرح کنید...
نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخشهای موردنیاز با * علامت گذاری شده اند.