دروس و سخنرانی ها

بسم الله الرحمن الرحيم

الأمر الثالث: تبين من جميع ما مر أن للمراتب المترتبة من الوجود حدودا غير أعلى المراتب فإنها محدودة بأنها لا حد لها وظاهر أن هذه الحدود الملازمة للسلوب والأعدام والفقدانات التي نثبتها في مراتب الوجود و هي أصيلة وبسيطة إنما هي من ضيق التعبير وإلا فالعدم نقيض الوجود ومن المستحيل أن يتخلل في مراتب نقيضه . وهذا المعنى أعني دخول الأعدام في مراتب الوجود المحدودة وعدم دخولها المؤدي إلى الصرافة نوع من البساطة والتركيب في الوجود غير البساطة والتركيب المصطلح عليها في موارد أخرى وهو البساطة والتركيب من جهة الأجزاء الخارجية أو العقلية أو الوهمية.

مقدمه

دو فرع از فروعات مسئله وحدتِ تشيي وجود به عرضتان رسيد، و همان طور اشکالاتِ خود مسئله تشيک در وجود نيز بيان گشت. اکنون به فرع سوم از فروع مسئله تشيک در وجود مي‌رسيم.

فرع سوم تشيک ـ تريب مراتب وجود از هستي و نيستي، واقعي نيست

وجود داري مراتبي مختلف است که هر مرتبه‌اش حدّي دارد، غير از مرتبه اعلي آن که ذات مقدس حضرت حق است و هيچ حدي ندارد و ليتناهي مي‌باشد.

هر مرتبه‌ي در عين وحدت با مراتب ديگر، خودش يک مرتبه خاصّي است که غير از مراتب ديگر است و لذا طبعاً به عدم مراتب ما فوق خودش محدود است.

پس هر مرتبه‌ي نسبت به مرتبه‌ي ما فوقش محدود مي‌شود يعني شدّت مرتبه‌ي ما فوق را ندارد و انگار از يک وجود و عدم، مرکب شده است، و آن وجودِ مرتبه خودش و عدم مرتبه فوقش مي‌باشد.

لذا ين حدود و مراتب ملازم با يک عدم و سلبي هستند، يعني وجود در همه مراتب غير از بالاترين مرتبه، همراه با عدم است. مثلا وجود در مرتبه حيوانات، حيوانات وجود دارند اما شدّت وجود انسان را ندارند، پس وجودشان همراه با نداشتن و عدم است. هر مرتبه‌ي نسبت با مرتبه ما فوقش، همراه با عدمِ آن مرتبه ما فوق است، لذا مي‌گوييم ين مرتبه ضعيفه داري مرتبه اقوي نيست، پس هر مرتبه‌ي با سلوب و فقدان و عدم مرتبه ما فوقش ملازم مي‌شود.

نکته‌ي که بيد توجه داشت ين است که اثبات ين نداري ها و نيستي ها و سلب پاره‌ي از کمالات که ملازمِ مراتب وجود مي‌باشند، در حالي که مراتب وجود، اصيل و بسيط‌اند، از باب مسامحه و ناشي از ضيق تعبير است. پس ينکه مي‌گوييم مثلا هر يک از مراتب وجود مرکب از وجود و عدم هستند، همه مجاز و مسامحه است.

تکرار مي‌کنيم که لازمه محدود بودن مراتب ضعيف، سلب و عدمي است که همراه و ملازم با آنها است، يعني شدّت درجه ما فوق از آنها مسلوب است، اما بدانيد ينگونه تعبير کردن از باب مسامحه و ضيق تعبير مي‌باشد و الا عدم نمي‌تواند بين وجودات تخلل پيدا کند؛ زيرا عدم نقيض وجود است و باطل محض است و چيزي که باطل محض است نمي‌تواند بين وجودات متخلّل شود. مطلب ديگري که در ين فرع بيان مي‌کنند ين است که ين درجات وجود که ملازم با محدوديت هستند، به نوعي مرکب نيز هستند، يعني غير از درجه اعلي که صرف الوجود است بقيه درجات مرکب هستند از وجود و عدمِ داشتن درجه ما فوق، مثلاً درجه صد، از نظر تحقق خارجي، فاقد درجه صدويک مي‌باشد، پس مرکب است از داشتن و نداشتن، اما ين تريب غير از تريب اصطلاحي است که به تريب خارجي يا عقلي يا وهمي تقسيم مي شود.

چون در تريب هي اصطلاحي، شيئي با شيئي ديگر ضميمه مي‌شود، حال يک بار در خارج مثل اجسام که از صورت و مادّه تريب شده‌اند و تريب خارجي دارند، يک بار در عقل که مرکب اند از جنس و فصل مثل انسانٌ که مرکب است از حيوانٌ و ناطقٌ و تريب عقلي دارند و يک بار در وهم يعني خيال که يک شيء داري کمّ را در ذهنمان به تقسيم هي متعدد تقسيم مي‌کنيم مثلاً يک چوب را که داري کمّ است به تقسيمات ده سانتي متري تقسيم مي‌کنيم.

اما در ين تريبات اصطلاحي در حقيقت چيزي به چيز ديگر ضميمه شده است، اما تريب در مراتب وجود که مرکب‌اند از وجودِ خاصّي و فقدانِ مراتب بالاتر، غير از آن تريبات اصطلاحي است؛ زيرا تريبِ در مراتب وجود، ضميمه شدن چيزي به چيزي نيست، بلکه از خود وجود ين چنين تريبي را انتزاع مي‌کنيم؛ زيرا غير از وجود چيزي نيست که بخواهد وجود با آن ضميمه گردد.

فرع چهارم تشيک ـ قيود هر مرتبه از مراتب وجود، تابع جيگاه آن مرتبه است

الأمر الرابع: أن المرتبة كلما تنزلت زادت حدودها وضاق وجودها وكلما عرجت و زادت قربا من أعلى المراتب قلّت حدودها و اتّسع وجودها حتى يبلغ أعلى المراتب فهي مشتملة على كل كمال وجودي من غير تحديد و مطلقة من غير نهاية. 2

با توجه به مطالبي که در مورد مسئله وحدت تشيي وجود عرض شد، روشن است که مراتب وجود، هرچه به مرتبه اعلي نزديکتر بشوند، سعه آنها بيشتر خواهد بود. يعني شديدتر مي‌شوند و واجديتشان بيشتر مي‌شود و هرچه به طرف هيولا که اضعف مراتب وجودات است، نزديکتر بشوند، ضيقشان بيشتر خواهد بود، و ديره وجودشان محدودتر خواهد بود.

مجددا بيان مي‌کنيم که در تشيک وجود، مرتبه اعلي داري همه مراتب ما دون است، بدون ينکه حد بخورد و همچنين مشتمل همه کمالات وجودي است و اطلاق دارد.

البته اشاره کرديم که در فرض تشيک هيچ وقت به مرتبه اعلي نمي‌رسيم؛ زيرا هرچه شديدتر فرض کنيم باز مرتبه‌ي شديدتر از آن خواهد بود.

فرع پنجم تشيک ـ وجود دو حاشيه دارد

الأمر الخامس: أن للوجود حاشيتين من حيث الشدة والضعف وهذا ما يقضي به القول بكون الوجود حقيقة مشككة . 3

وجود دو حاشيه دارد، يي حاشيه اعلي المراتب، که حدّي ندارد و يي مرتبه اضعف وجودات که هيچ فعليتي ندارد مگر قابليت اشياء، که هيولا مي‌باشد. ضعيف ترين مرتبه در مراتب وجود، هيولا است و اعلي المراتب که حدّي ندارد، ذات مقدس حضرت حق مي باشد.

فرع ششم تشيک ـ انحاء سه گانه حقيقت وجود

الأمر السادس: أن للوجود بما لحقيقته من السعة والانبساط تخصصاً بحقيقته العينية البسيطة وتخصصا بمرتبة من مراتبه المختلفة البسيطة التي يرجع ما به الامتياز فيها إلى ما به الاشتراك وتخصصا بالماهيات المنبعثة عنه المحددة له ومن المعلوم أن التخصص بأحد الوجهين الأولين مما يلحقه بالذات و بالوجه الثالث أمر يعرضه بعرض الماهيات. 4

وجود بما هو وجود يک تخصّصي دارد با اعلي المراتب وجود که ذات مقدس حضرت حق است و يک تخصصي هم دارد با مراتب مادون، چون آنها هم وجود هستند، و يک تخصصي هم دارد به ماهيات، همان طور که مي‌ گوييم مثلا وجودِ انسان، وجود قمر، وجود شمس و... همين طور بقيه ماهيات، آن دو تخصص مربوط به ذات وجود است، يعني ذات وجود است که حضرت حق است، و ذات وجود است که آن مراتب مختلفه است. اما تخصص سوم که تخصص به ماهيات است، به تبع ماهيات است يعني چون ماهيات به وسيله وجود و به تبع وجود، وجود پيدا کرده اند، وقتي که وجود پيدا کردند آنگاه وجود نيز به آن ماهيات يک تخصصي پيدا مي‌کند. ين تخصص به تبع ماهيات است اما آن دو تخصص مربوط به خود ذات وجود است.

خلاصه

دو فرع از فروعات مسئله وحدتِ تشيي وجود به عرضتان رسيد. فرع سوم تشيک ين است که تريب مراتب وجود از هستي و نيستي، واقعي نيست، يعني هر مرتبه‌ي انگار از يک وجود و عدم، مرکب شده است، و آن وجودِ مرتبه خودش و عدم مرتبه فوقش مي‌باشد، اما اثبات ين نداري ها و نيستي ها و سلب پاره‌ي از کمالات که ملازمِ مراتب وجود مي‌باشند، از باب مسامحه و ناشي از ضيق تعبير است، زيرا عدم نقيض وجود است و باطل محض است و چيزي که باطل محض است نمي‌تواند بين وجودات متخلّل شود.

فرع چهارم تشيک ين است که روشن است که مراتب وجود، هرچه به مرتبه اعلي نزديکتر بشوند، سعه آنها بيشتر خواهد بود. يعني شديدتر مي‌شوند و واجديتشان بيشتر مي‌شود و هرچه به طرف هيولا که اضعف مراتب وجودات است، نزديکتر بشوند، ضيقشان بيشتر خواهد بود، و ديره وجودشان محدودتر خواهد بود.

فرع پنجم تشيک ين است که وجود دو حاشيه دارد، يي حاشيه اعلي المراتب، که حدّي ندارد و يي مرتبه اضعف وجودات که هيچ فعليتي ندارد مگر قابليت اشياء، که هيولا مي‌باشد.

فرع ششم و آخر تشيک ين است که وجود بما هو وجود يک تخصّصي دارد با اعلي المراتب وجود، که ذات مقدس حضرت حق است و يک تخصصي هم دارد با مراتب مادون، و يک تخصصي هم دارد به ماهيات، مثل وجودِ انسان، آن دو تخصص اول مربوط به ذات وجود است،اما تخصص سوم که تخصص به ماهيات است، به تبع ماهيات است.

  • نهاية الحکمة ص20 الفصل الثالث في أن الوجود حقيقة مشککة
  • نهاية الحکمة ص20 الفصل الثالث في أن الوجود حقيقة مشککة
  • نهاية الحکمة ص20 الفصل الثالث في أن الوجود حقيقة مشککة
  • نهاية الحکمة ص20 الفصل الثالث في أن الوجود حقيقة مشککة

نقد و بررسی نهایة الحکمه

در صورتی که در مورد این جلسه سوالی دارید “در اینجا " مطرح کنید...

دیدگاه خود را ارسال کنید

نشانی ایمیل شما منتشر نخواهد شد. بخش‌های موردنیاز با * علامت گذاری شده اند.